“آه چه حیف شد…” بلوط پیر حسرت مبارزات طبقهی کارگر اروپا و بهویژه کشور انگستانِ نیمهی دوم قرن بیستم را در دلِ مخاطبش میکارد. آن همه همبستگی و همدلی طبقاتی. آن همه اعتصاب و اعتراض و مبارزه برای نان و رفاهِ بیشتر، برای جامعهای انسانیتر، برای عدالت. همه و همهی این وهلههای شورانگیز از مبارزهی طبقاتی کارگران، اکنون قاب عکسهایی گَرد گرفتهاند در پستوی کافهای رو به پایان. کافهای که در گذشتهای نه چندان دور پاتوق دورهمنشینی و گپوگفتهای آتشینِ کارگرانِ اعتصابی و معترضِ معادنِ شهر بودهاند. این پاتوق حافظهی رشادتها، همدلیها و همچنین خیانتها و شکستهای کارگرانِ یکی دو نسل پیش را در خود جای داده است. اما حالا چه؟ معادن بسته شده، کارگرانِ بازنشسته و سالخورده به سختی ردونشانِ محوی از آن دوران با خود دارند، نسلهای جدید، شهرِ کارگران را ترک گفته و آنانی هم که به جای ماندهاند در فقر و تنگدستی کاری از دستشان برای رخوتِ کنونی شهر و کافه و زندگیشان برنمیآید.
“ولی این راهش نیست…” بلوط پیر متعهدانه و بیتعارف از گرایشِ نسلِ جدید کارگران و تودهی فقیر انگلستان به راستگراییِ نژادپرستانه میگوید و به روشنی نقدش میکند. این توده در رخوتِ کنونی تنگدستانهاش و در حسرتِ بیسرانجامیِ مبارزات گذشتهاش، به ویژه در میان نسلِ جوانِ بیبهره از تجربه و آموزهی مبارزاتِ کارگریِ نسلهای پیشیناش، استعدادی فراوان دارد تا جذبِ راستگراترین روایتها دربارهی دلایلِ بدبختی اجتماعی خود شود. او میتواند در میان آواری از بحرانهای معیشتی و بیکاری و حذف سیاستهای تأمین اجتماعی که محصول سیاستهای سرمایهدارانهی دولت خودیاش است، مهاجرستیز، مسلمانهراس و بیگانههراس باشد.
“بیایید دیگربار امتحانش کنیم…”بلوط پیر کاراکترهای انگلیسیاش را در داستان و همچنین ما مخاطبان را در مواجهه با رنج دیگران و رنج جنگزدگان قرار میدهد و به روشنی عنوان میکند که باید چه کنیم. مهاجرانی سوریهای و جنگزده پا به شهرِ متروکِ کارگریِ داستان میگذارند. برخورد رنج این مهاجران با بازخوردهای زمخت و تنفرجویانهی تعدادی از بومیهای شهرِ متروکِ کارگریِ داستان تنش و پیچشی در وضعیت ایجاد میکند. شاید انتظار این باشد که زدوخوردها بیشتر و بیشتر شود و به آستانهی انفجار برسند اما چیزی از اعماق، چیزی از لایههای زیرینِ خاکستر، چیزی از پستوهای گردوخاک گرفته جان میگیرد. رنج جنگزدگان به روح نوعدوستی و شفقتِ انسانهای تهیدست و رنجدیدهی شهر کارگری چنگ میزند و مفری برای التیام دردِ آوارگی و بیوطنی و ویرانی جنگ مییابد. به مرور و آهسته آهسته، کینه و غضب تبدیل به همدردی و آغوشی باز برای تسکین دردها میشود. “غریبه” تبدیل به “همسفره” میشود. و این تبدیل فقط و فقط از پسِ تودههای زحمتکش و رنجدیده برمیآید. آنان که فارغ از هر زبان و ملیتی یک پیکرهی واحدند و چه برای التیام رنج و دردهایشان و چه برای رهایی از استیصال و یأس طبقاتیشان چارهای جز وحدت با یکدیگر ندارند.
“و این تنها راهش است!” بلوط پیر بی پرده حرفش را خطاب به مخاطبان غربی و انگلیسیاش میزند. کارگران و تهدیستانِ ستمدیده و مستأصلِ امروز باید روایتهای راستگرایانه را در توضیح دلایل بدبختی و فلاکت اجتماعی خود پس بزنند. باید پیوندهایشان با سنتها و گذشتهی مبارزات کارگری دوباره برقرار کنند. باید آغوشی باز برای رنجدیدگانِ دیگر جاهای جهان داشته باشند و چهبسا پیوندی صحیح از لحاظ طبقاتی با این رنجدیدگان برقرار ساختن تنها راه کارگرانِ غربی برای احیای دوبارهی توشوتوان طبقاتی و سنتهای بالندهی کارگریشان باشد.
بلوط پیر در پاسخِ به پرسشِ “غریبه کیست؟” خوب عمل میکند و هر چند تاحدی تلویحی اما فرمولی طبقاتی برای پیوندهای انسانها با یکدیگر مطرح میکند. و چه بسا این سوال نه فقط برای تودهی کارگران غربی و انگلیسی بلکه برای کارگران ایرانی هم با توجه به حضور جمعیت زیادی از کارگران افغانستانی در کشور حائز اهمیت باشد. غریبه هر آن کس که موطنش خارج از مرزهای این مملکت باشد نیست. طبقهی کارگرِ هر جایی، هر اندازه هم از ضربههایی کاری در مبارزهی طبقاتیِ از سرگذشتهاش زخمخورده باشد، اما مأمن و موطنِ رنجکشیدگان و ستمکشیدگان جهان میتواند و باید باشد. بلوط پیر برای مخاطب کارگریاش، چه در ایران و چه در هر جای جهان، راهکاری روشن و آموزنده در پاسخ به “غریبه کیست؟” پیش مینهد اما باید اذعان کرد که در پاسخ به پرسش “دشمن مشترکمان کیست؟” به این اندازه روشن و گیرا سخن نمیگوید. این مهمترین نکتهی منفی فیلم است. حتی میتوان به منظر فیلم نسبت به جنگ سوریه و زمینههای آن نقدهایی داشت و این را مطرح کرد که چرا نسبت به نقش دولتهای غربی و همان دولت انگلستان در شکلگیری جنگ سوریه و ویرانی این کشور سخنی به میان نیاورده است. اما با در نظر داشتن نکات آموزنده و مثبت فراوان فیلم برای مخاطبان طبقهی کارگریاش، در هر جای جهان، شایسته است در قِبال فی
لم کمتر سختگیر بود.
سکانس پایانی عصارهی نکتهی آموزندهی فیلم است: همسبتگیهای کوچک طبقاتی، پیشدرآمد خروش تودههای ستمدیده و رنجکشیده است. در بلوط پیر جنگِ سوریه و موج آوارگانِ ناشی از آن میانجی این همبستگیهای کوچک قرار گرفته. در شرایط کنونی و در میانهی جنگ و ویرانی و فلاکتِ غزه در جنگ با دولت اِشغالگر اسرائیل، همچون کن لوچِ 87 ساله، با روحیهای جوان و شاداب باید امید داشت که همبستگیهایی طبقاتی که بر سر آرمان فلسطین در اقصی نقاط جهان شکل گرفته، که تعدادیشان هم آنچنان کوچک نبودهاند، پیشدرآمدِ خروش کارگران، ستمدیدگان و رنجکشیدگان جهان علیه فلاکتها و ویرانیهای جهان سرمایهداری باشد.

سیکار تشکر فراوانی را بابت معرفی فیلم گیرا و دلنشین ارسال شده دارد. از آنجا که واکنشها به فیلم اخیر کن لوچ متفاوت بود بر خود دانستیم که توضیح کوتاهی بر این معرفی فیلم اضافه کنیم و با تشریح هر دو دیدگاه این فیلم را به مخاطبان خود معرفی کنیم.
موضع نادرست فیلم راجع به حوادث سوریه تنها به تطهیر دست دولتهای غربی در این آوارگی ختم نمیشود . بلکه بعد از این تطهیر نقش دولت های غربی را در وضعیت بد و کنونی مهاجران نادیده میگیرد و تنها در دیالوگی ترحم طلبانه از آنها کمک میخواهد. سپس در پی این نادیده انگاری راهکار فیلم برای حل بحران مهاجران به راهکاری اشتباه ختم میشود. این راهکار از دل نقد سرمایهداری و نقش دولتهای سرمایهداری در آواره کردن و سپس سخت گیری به این مهاجران بر نمیخیزد بلکه راه حل کن لوچ هم دلی و ترحم مردمان غربی نسبت به مهاجران است و با دعوت آنها به انسان دوستی میخواهد بدون حمله به دولتهای سرمایهدار شرایط را اندکی برای مهاجران قابل تحمل کند.
دانلود فیلم بلوط پیر The Old Oak 2023 بهمراه زیرنویس چسبیده فارسی
دانلود فیلم بلوط پیر The Old Oak 2023
من هم فکر میکنم موضع این فیلم کن لوچ نه از سر سنجش شرایط مشخص دنیای امروز بلکه از یک خطا در اصول ناشی میشود. و با موضع سیکار موافقم
البته که کارگردان به نقش دول امپریالیستی در جنگ و آوارگی سوریه نپرداخته و این جای خالی حس میشود مسئله این است نمیشود از فیلم سینمایی به مثابهی یک بیانیهی سیاسی نگاه کرد و این دو متفاوت هستند و کارکردهای متفاوت خود را دارند. چنین سختگیرانه نگاه کردن به آثار سینمایی دایرهی فیلمهای منتخب رو به تعداد انشگت شمار میرسونه و تصورم این است که با توجه به جریان مهاجر ستیزی که در ایران متوجه افغانستانیها است، این فیلم با همان نقطهی ضعفاش همچنان درخور و قابل ستایش است.
فیلم را ندیده ام هنوز ولی به حق می شود گفت که معرفی فیلم بی نظیری است، درود بر شما